از حس بد به حس خوب
در مورد علت های اضطرابی سه تئوری وجود دارد. شناخت درمانی اعتقاد دارد که افکار منفی و نگرش های غیر منطقی موجب بروز اضطراب میشوند. به طور مثال، اگر بر این باور باشید که همیشه باید مورد تأیید دیگران واقع شوید، ممکن است زمانی که رئیستان از شما انتقاد میکند و یا زمانی که مجبور هستید مقابل حضار زیادی سخنرانی کنید، خیلی عصبی شوید.
عده ای از مشاوران معتقدند که تضادهای سرکوب شده باعث اضطراب میشوند. ممکن است زمانی که در دورهی رشد و کودکی بوده اید به شما گفته باشند یک بچه باید جلوی چشم باشد و دیده شود، اما نباید خیلی حرف بزند و بیشتر باید بشنود. شاید از اینکه نمیتوانستید احساسات منفی خود را با والدینتان در میان بگذارید ناراحت بودید. شاید اکنون هم که یک فرد بالغ هستید از بروز خشم و یا بیان اینکه به دیگران بگویید چه احساسی دارید هراسان باشید.
زمانی که با رئیستان دچار اختلاف میشوید، شاید شما کوتاه بیایید چون احساس میکنید شما را سرکوب خواهد کرد. تلاش برای اجتناب از اختلافات موجب میشود احساسات خود را سرکوب کنید و به شدت عصبی و مضطرب شوید. برخی از روان پزشکان فکر میکنند که عدم تعادل هورمون های بدن موجب بروز حس ترس و یا اضطراب میشود.
شاید این درمانگرها به شما بگویند: کل چیزی که لازم دارید یک داروی مناسب است که میتواند مشکل شما را برطرف کند. بسیاری از بیماران هم متقاعد شدهاند که مشکلات عصبی آنها مربوط به مسائل پزشکی است. بعضی دیگر فکر میکنند اضطراب های آنها با آلرژیهای غذایی و یا قند خون پایین، ایجاد میشود. برخی دیگر هم از اینکه مبادا تومور مغزی و یا یک مشکل قلبی داشته باشند در هراسند. آن ها برای تشخیص و معالجه از این دکتر به آن دکتر میروند و فکر میکنند بیمارند در حالی که این بیماری اصلاً وجود خارجی ندارد.