برندسازی اسلامی
یکی از مشکلات اصلی پیش روی شرکت های چند ملیتی که در اندیشهی ورود به بازارهای اسلامی هستند این است که آیا از برندهای فعلی استفاده کنند، برندهای جدیدی طراحی کنند که فقط برای این بازارها باشد، از برندهای آزمایشی استفاده کنند، یا از ترکیبی از همه یا برخی از اینها استفاده کنند. برای مثال، آیا نستله باید همان برندی را که در خارج از جهان اسلام فروش خوبی داشته بدون تغییر معرفی کند یا این که باید با برندی متفاوت ظاهر شود؟ کدام یک از لحاظ تجاری بهتر است: فروش اسمارتیز به مسلمانان به همین شکلی که هست یا تولید برندی جدید از این محصولات، مخصوص مسلمانان؟ آیا مک دونالد باید بیگمکز و سایر محصولات خود را در بازار مسلمانان عرب به همین شکل بفروشد یا باید مک عربیا و برندهای مشابه عربی شده را عرضه کند؟
پاسخ به این پرسش ها ساده نیست. مدیریت و توسعهی یک برند شرکتی بسیار سادهتر و به صرفهتر از مدیریت گروهی از برندهای مخصوص کشور یا منطقه ای خاص است. چنین بسط بین المللی برندِ شرکتی به مقیاس اقتصادی در حد خود بستگی دارد؛ اگرچه معایبی هم در استفادهی بدون تغییر از برندهای شرکتی فعلی وجود دارد. شرکتهای خواهان ورود بازار اسلامی با استفاده از برند آزمایشی، ممکن است خود را به مخاطره بیندازد. ممکن است شرکت بتواند با این برند از پس شکست بربیاد زیرا از لحاظ تئوری میتواند در آینده دوباره خود را با عرضه ای جدید معرفی کند. اگر برند موجود سعی در ورود به این بازار داشته باشد و تحت عنوان برندی اسلامی پذیرفته نشود، ممکن است این ناکامی بر تلاشهای آتی این شرکت برای ورود به این بازار تأثیر منفی بر جای بگذارد.
کشور مبدأ شرکت چند ملیتی برای شرکتهای خواهان ورود به بازار اسلامی از اهمیت بالایی برخوردار است. مشتری مسلمان به واسطهی عواملی چند، از جمله وحدت بین مذهب و زندگی، در اسلام از لحاظ عاطفی بسیار حساس است درست بر خلاف مشتریان غربی که رفتارشان به علت جدایی تاریخی دین از حکومت عمدتاً مستقل از تأثیر مذهب شکل میگیرد. (گرچه برخی کاملاً به حق ممکن است بگویند که رفتار غربیان مؤمن تحت تأثیر مذهبشان قرار داد؛ قطعاً تفاوت در این است که مسیحیت کمتر دربارهی لباس، غذا و مواردی از این قبیل به جزئیات پرداخته است. البته که بسیاری از غربیان اصلاً مذهبی نیستند) این جداییناپذیری از مذهب بر نگرشها و رفتارهای مسلمانان دربارهی محصولاتی که میخرند و شرکتهایی که با آنها تعامل دارند تأثیرگذار است. برای نمونه، تمام شرکتهای دانمارکی کماکان بر خود میلرزند؛ چرا که روزنامهای دانمارکی چند سال پیش کاریکاتورهایی منتشر کرده بود و به نظر مسلمانان این شرکتها موضوعی اسلامی را به دیدهی توهین نگریستهاند. در واقع مشتریان این شرکتها را چنان تحریم گستردهای کردند که بسیاری از آنها با خسارات سنگینی روبهرو شدند. تأثیر این کاریکاتورها مانع میشود که شرکتهای دانمارکی بتوانند در آیندهای نزدیک خود را در بازار اسلامی تثبیت کنند. شرکت ملهوار، مرجع بینالمللی گواهیدهنده برای برندسازی و مدیریت برند، هشدار میدهد که ملتهای مختلف درجههای متفاوتی از هویت ملی دارند. این هویتها نه تنها به شکل میهنپرستی ظهور میکند، بلکه تعیین میکند که چقدر احتمال دارد ملتی برند کشور خاصی را تأیید کند. برای درک این فرصت، برند شرکتی باید این را بفهمد که آیا درک آن ملیت به کمکش میآید یا مانعی برایش محسوب میشود .
از دیگر سو، مشتریان مسلمان نگاه مثبتی به برخی کشورها دارند. برای مثال سوئیس هیچ نوع پیشینهی درگیری با مسلمانان ندارد. بسیاری از مسلمانان پولهای خود را در این کشور نگهداری می کنند و برای مسافرت به آنجا میروند. اگر درک مثبتی از کشوری وجود داشته باشد، ورود شرکتهایش به بازار مسلمانان تسهیل می شود.