20 عنصر بازاریابی
در این بخش میخواهم اهمیت تشویق در دنیای بازاریابی را نشان دهم. از نظر من بازاریابی باید پیشرو باشد، چون بازار را در محل تصمیم گیری نشان میدهد. بازاریابی، حمایتی برای برند است، همکاران را در دیگر عملکردها تشویق میکند و به آنها این اجازه را میدهد زمان را در نظر بگیرند تا در نهایت مشتریان و کاربران نهایی را تشویق به خرید محصولات و خدمات شرکت کنند. اگر شما میخواهید با ایده هایتان کسی را ببرید، باید اول با او دوست شوید. این بیان، ایدهای را پایه گذاری میکند که از افرادی که دوستشان داریم خرید کنیم. فروشندهها باید با مشتریان روابط دوستانه داشته باشند تا خریداران به راحتی از آنها خرید کنند. برخی شرکت ها از اعتمادی که باید بین فروشنده و خریدار وجود داشته باشد، سوء استفاده میکنند. دوستی بر این اساس نیست. دوستی از احترام متقابل، دوست داشتن و علاقه مشترک به وجود میآید. امر مهم تر از دوستی، اعتماد است.
یکی از بهترین راه های تشویق دیگران، گوش دادن است، به حرف هایشان گوش کنید. به نسبت دهانتان، از گوشتان بیشتر استفاده کنید، یعنی دو به یک. وظیفه اصلی هر بازاریابی، تشویق همکاران است. بیشتر این امر از طریق پیشنهادهای یک سویهی نقطه ی قوت صورت میپذیرد. نقطهی قوت یکی از همان پیشرفت های تکنیکی است که زندگی را بدتر کرده است، چون به راحتی استفاده میشود و فراگیر است. برای افرادی که مهارت تشویق ندارند این تکنیک میتواند عصای دست شود. تشویق، عنصر اصلی در روابط ما با مصرف کننده و کاربر نهایی است. تشویق، جنبهی اصلی تبلیغات است. سخنرانی عمومی، مهارت اصلی در ترغیب و تشویق است. کسی که میخواهد تشویق کند باید اعتمادش را روی بحث اصلی نگذارد بلکه روی کلمه درست بگذارد. قدرت صدا همیشه بیشتر از قدرت حس بوده است.
گفته میشود مغز، آخرین مرز علم انسان است و درک ما همواره رو به رشد است. ممکن است روزی راهی را بیابیم که با راهبری انرژی به مغز به روش خاصی موثر باشد. اگر در چنین تحقیقی موفق باشیم به نظر من نژاد انسان سرنوشت بدی دارد چون سیاستمداران نمیتوانند سوء استفاده از چنین تکنولوژی ای را تحمل کنند، درست مثل مخترع اسلحه که باور داشت ابداعش جنگ را متوقف میکند و کسی نمیتواند استفاده از چنین اسلحهای را تشویق کند.
تحقیات دیگر در زمینهی تشویق نیز خالی از پاداش نیست. در سال ۲۰۰۸ «ریچارد تالر» و «کاس» کتابی را به نام «اشاره» چاپ کردند: ارتقا تصمیمات درباره سلامتی، ثروت و شادی. این رویکرد به نام معماری انتخاب، به مردم کمک میکند درباره ی موضوعاتی مثل سرمایه گذاری شخصی، مدرسه برای بچه ها و وعده های غذایی بهتر تصمیم بگیرند. ناظر غذایی در سیستم مدرسه میتوانست بررسی کند سوپرمارکتها محصولاتشان را چه طور طبقه بندی کرده و آن را برای تغذیه کودکان به کار گیرند و غذاهای سالم تر به آنها بدهند. نمونه دیگر، سیستم بریتانیایی درباره عابران است که باید به راست نگاه کنند یا به چپ. سیاستمداران همهی حزب ها به اثر این دو مینگرند تا بفهمند آیا این درسها برای رفتار بر یک مقیاس بزرگ به کار میرود یا خیر.
تجربهام میگوید تشویق، علمِ پیچیدهای نیست. درکِ سادهی انگیزهی افراد است. باید ساده صحبت کنید. «دیوید او گیلوی» کارشناس تبلیغات قرن بیستم در پاسخ به این سوال که قوانین تبلیغات چه هستند، گفت: قوانین را نمیدانم. وقتی مردم را به انجام کاری تشویق میکنید باید به زبان خودشان حرف بزنید.