از حس بد به حس خوب
حمله ی هراس معمولاً با افکار منفی یا خیال پردازی ترسناک، مورد هدف قرار می گیرد. زمانی که حملهی هراس ایجاد میشود افکار، احساسات و علایم جسمانی یکدیگر را در یک چرخهی معیوب، دنبال میکنند. قلب به تپش میافتد و هم زمان با ترشح آدرنالین در خون، افکار پریشان هم به سرعت ظاهر میشوند. این احساسات به فرد هشدار میدهند و فرد فکر می کند حتماً مورد اشتباهی وجود دارد. این تفکر، ترس بیشتر و علایم جسمی وحشت آوری را بوجود میآورد.
در همین زمان، افکار و احساسات یکدیگر را تغذیه میکنند. آن قدر فرد دچار اضطراب و تنش میشود که به نظر میرسد اتفاق وحشتناکی در حال رخ دادن است. گذشته از همهی اینها چرا اگر فرد در خطر واقعی نیست، این همه احساس ترس دارد؟ به این مورد “استدلال هیجانی“ میگویند زیرا فرد هیجانات خود را شاهدی برای اینکه موارد واقعاً آن گونه هستند که او در مورد آن ها میاندیشد، در نظر میگیرد.
در نهایت، اعمال فرد موجب میشود اوضاع بدتر شود. اگر آن فرد فکر کند که در حال مردن و یا دیوانه شدن میباشد ممکن است به رختخواب برود و چراغ ها را خاموش کند و دو دستی به زندگیاش بچسبد. این درست مانند آزمایش محرومیت حسی است و اجازه میدهد که پندارهای فرد هیجان زده در ذهنش بگذرند! فرد احساس میکند لطمه دیده است. این امر فرد را مجاب میکند که حتماً موارد کاملاً اشتباهی رخ داده است. این ترسها میتوانند وحشت آور و یا کاملاً منطقی و طبیعی باشند، اما معمولاً در این مورد خطر واقعی وجود ندارد. این بدین علت است که افکار انحرافی موجب بروز اضطراب میشوند نه افکار طبیعی و منطقی.
البته مشکل این است که نمیدانید ترس هایی که در طی حملات هراس دارید، چقدر غیر منطقی و غیر واقعی هستند. شاید مابین حملات متوجه شوید این فکر که در آستانهی حمله قلبی هستید و یا دارید دیوانه میشوید، نامعقول و بیمعنی است، اما زمانی که مضطرب میشوید برای اینکه به خودتان بقبولانید که چقدر این ترسها غیر منطقی هستند، به شواهد عینی و واقعی نیاز دارید.
چرخه هراس: ترس از دیوانه شدن